معلمی که دستفروش بود
ایسنا/مازندران زندگی پر فراز و نشیبی دارد، از ویراستاری کتب و نشریات گرفته تا چاپ کتاب، اما امان از وقتی که فشارهای اقتصادی و معیشتی گریبانگیر شود؛ از دوران تلخی سخن می گوید که برای کسب روزی حلال مجبور به دست فروشی و بساط کردن در پیاده رو ها شده بود. صبح که با او تماس
ایسنا/مازندران زندگی پر فراز و نشیبی دارد، از ویراستاری کتب و نشریات گرفته تا چاپ کتاب، اما امان از وقتی که فشارهای اقتصادی و معیشتی گریبانگیر شود؛ از دوران تلخی سخن می گوید که برای کسب روزی حلال مجبور به دست فروشی و بساط کردن در پیاده رو ها شده بود.
صبح که با او تماس گرفتم، اداره پست بود و مشغول ارسال کتاب هایش به مشتریان، موعد دیداری را معین کردیم و میعادگاهی؛ ساعت ۱۱ روی میز کافه ای که به دلیل کرونا بسته شده بود، گرم صحبت شدیم. از به کاربردن واژگانش مشخص بود که انسانی با دانش و پر از معلومات است، اما صدای بغض آلودش خبر از سرگذشتی تلخ می داد.
ابوذر افشنگ متولد ۲۷ بهمن ۱۳۶۰ شاعر، ترانه سرا، ویراستار، دکلماتور، داستان نویس، قصه گو و مدرس آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، یکی از پدیده هایی است که تاکنون آن طور که شایسته بوده مورد توجه و نظر قرار نگرفته اما در نزد شاعران بزرگ استان مازندران و ایران و همچنین خوانندگان مطرح کشور، نامی آشنا و قابل اعتناست.
وی شعرسرایی را از سال ۱۳۷۷ با انجمن سلمان هراتی تنکابن یعنی زادگاهش و در کنار اساتید بزرگی چون ایرج قنبری، مینو نصرت، مرحوم تیرداد نصری، رجب افشنگ، زهره نارنجی، مهرداد عارفانی و بهجت یوسفی آغاز کرد و با تحقیق و پژوهش در ادبیات فارسی ایران و مطالعه اشعار قدما تا معاصر توانست اشعار قابل اعتنایی در زمینه های کلاسیک و سپید سروده و منتشر کند.
ابوذر افشنگ با نام مستعار افشین افشنگ همچنین در سال ۱۳۸۸ به عنوان مربی آفرینش های ادبی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به صورت حق التدریس کار معلمی را آغاز کرد و در حال حاضر نیز به عنوان مربی، برگزاری دوره های مقدماتی شعرسرایی ویژه گروه های سنی نونگاه و نوجوان ۱۲ تا ۱۵ سال استان مازندران را به صورت آنلاین عهده دار است.
تدریس دانشگاهی دوره های آشنایی با شعر و اصول نگارش و نویسندگی، انتشار ۷ مجموعه قصه کوتاه برای کودکان از طریق انتشارات شیما به شکل صوتی در نرم افزارهای «طاقچه» و «فیدیبو» و مجموعه های قصه گویی با برند «عمو قصه گو» در سایت صداوسیما با نام «ایران صدا» از دیگر فعالیت های این شاعر خوشنام تنکابنی است.
ابوذر از حقوق ناچیز و اندک حق التدریسی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوان گفت، آنجا که ۱۲ سال از عمرش را وقف تدریس به دانش آموزانی کرد که برخی از آنان امروز صاحب کتاب و نویسنده هستند. البته ابوذر در این قصه تنها نیست و هزاران مربی و معلم همتای او نیز در کشور سرنوشتی مشابه دارند.
افشنگ می گوید: اولین شعرم در ۱۸ سالگی در مجله «روزهای زندگی» چاپ شد که پس از آن در هر شماره به طور مستمر اشعار کلاسیک برای انتشار داشتم. دو مجموعه و مجلد شعر سپید نیز از انتشارات «هشتاد» به چاپ رساندم که هر کدام بالغ بر ۴۰ اثر را شامل می شد؛ در سال ۹۹ هم مجموعه سوم شعرم از «نشر آیما»، آخرین اثرم بود که شامل اشعار کلاسیک و ترانه ها است.
از ابوذر می خواهم درباره آخرین اثرش کمی توضیح دهد:
کتاب «دکتر رضا افسردگی ماژور ندارد» در ۱۱۲ صفحه مشتمل بر ۲ بخش با بیش از ۴۰ قطعه شعر کلاسیک در قالب غزل و بالغ بر ۳۰ ترانه در چارچوب های اشعار کلاسیک من جمله چهارپاره است که چکیده ۲۳ سال فعالیت من در حوزه شعر و ادبیات بوده و سعی کردم به نحوی باشد که مخاطب با خواندن آن بتواند تاویل های مختلفی را از فرم کلاسیک استنتاج کند و با کلیشه روبرو نباشد. از آنجاکه بسیاری از شاعران سپیدسرا می گویند در اشعار کلاسیک نمی توان به دنبال شبکه های تداعی و معنایی متکثر بود و با تک تاویل روبه رو هستیم اما معتقدم می توانیم در اشعار کلاسیک نیز شبکه های معنایی متکثر و متعدد ایجاد کنیم هرچند که وزن و قافیه دست ها را بسته است اما گاهی در فضای بسته می توان شاهکار خلق کرد.
افشنگ زندگی پر فراز و نشیبی دارد، از ویراستاری کتب و نشریات گرفته تا چاپ کتاب، اما امان از وقتی که فشارهای اقتصادی و معیشتی گریبانگیر شود. او از دوران تلخی سخن می گوید که برای کسب روزی حلال مجبور به دست فروشی و بساط کردن در پیاده رو ها شده بود. زخم گلایه ها که سر وا می کند، ابوذر ناخواسته زیر لب ترانه خویش را می خواند: حالم خرابه هیچکی نمی فهمه حالمو/ مثل یه سیم برق پر از اتصالمو/ مغزم درست مثل یه میدون مین شده/ عین عقابی ام که شکستند بالمو…
هر چند روزگار روی سخت و خشن خود را به افشنگ بیشتر نشان داده و کامش را به تلخی کشانده اما همای بخت و اقبال نیز او را کامل از یاد نبرده و در بزنگاه هایی به فریادش رسیده است.
او همسرش را بهترین رفیق و سرمایه زندگی می داند که در تمام لحظات پا به پا و هم قدمش مسیر زندگی را طی کرده و کوله بار سختی ها را همراهش به دوش کشیده است. ابوذر مستاجر است اما مستاجری خوش شانس؛ صاحبخانه با اوضاع او آشناست و خانه ویلایی تقریبا بزرگی را با کمترین اجاره بها تقدیم ابوذر کرده و ۲ سالی است که کرایه را بالا نبرده است، ابوذر خود را مدیون حمایت او می داند و می گوید اگر حمایت های صاحبخانه نبود اکنون فشار مشکلات معیشتی مرا از پای درآورده بود.
یکی دیگر از شانس های افشنگ، دکتر اصغر عسگرزاده است، ناشر کتاب آخرش «دکتر رضا افسردگی ماژور ندارد». عسگر زاده مدیر انتشارات «آیما» و «نوین پویا»ست، کسی که تمامی هزینه انتشار چاپ کتاب را متقبل شده و قرار است ابوذر با فروش کتاب ها، اندک اندک دستمزد وی را پرداخت کند.
اطلاعات افشنگ به ادبیات خلاصه نمی شود، همانند یک کارشناس خبره اشراف کامل به حوزه های مختلف اقتصاد، سیاست، فرهنگ و هنر دارد و سرشار از دانستنی هاست. دایره مفروضات و معلومات او منحصر به یک گرایش نیست. از کابرد اصطلاحاتش پیداست فلسفه نیز می داند. سینما را چه شیوا بحث می کند.
اما روح ابوذر خسته است، این کاملا از نگاهش پیداست، جوانی که تمام زندگی خود را وقف ادبیات و شعر و شاعری کرده است و به عقیده خودش اگر مشکلات معیشت نبود و می توانست در پایتخت فعالیت کند اکنون سرنوشت دیگری داشت.
از افشنگ می پرسم آیا تاکنون از سوی نهاد دولتی یا غیر دولتی حمایت شده ای و انتظارت چیست، سری به علامت پاسخ منفی به چپ و راست تکان می دهد و پس از پک آخرش به سیگار می گوید: کارگاه های آموزشی متعددی برگزار کردم و بسیاری از شاگردان من امروز مولف هستند، کلاس های من، نخست کارگاه شخصیت سازی بود و سپس آموزش؛ تمام معلمان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حسی همانند من دارند، همگی افرادی باسواد و کاربلد بودند که امروز دارای چالش های متعددی در زندگی هستند. اگر امثال بنده مورد حمایت قرار نگیرند پس از چه کسانی باید حمایت شود. متاسفانه انتشار آخرین کتابم مصادف با دوران بیماری کووید-۱۹ بود و فروش چندانی نداشت و اکنون به شکل شخصی کتابم را عرضه می کنم.
افشنگ از اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان تنکابن و اداره کل فرهنگ و ارشاد استان مازندران تشکر کرده و ممنون زحمات مدیران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان استان مازندران است که توانسته همچنان کلاس آنلاین داشته باشد. او مشخصا از شهردار تنکابن یاد می کند که روزگاری هم دوش و هم قدمش در موضوعات محیط زیستی و پسماند همکاری داشته و با سرکشی به بیش از ۵۰ آموزشگاه و مدرسه و مهدکودک مسائل محیط زیستی را به دانش آموزان با زبان طنز و قصه آموخته است و اکنون انتظار مساعده و حمایت دارد.
وی از شهروندان نیز انتظار دارد که نه تنها از وی که از تمامی هنرمندان حمایت کنند. قیمت ناچیز کتاب آخرش که در ۱۰۰۰ نسخه به انتشار رسیده شاید کوچکترین حمایت از یک شاعر خستگی ناپذیر دلسوخته باشد.
با خود می اندیشم اگر این جوان مورد حمایت قرار داشت شاید اکنون نامی پرآوازه در جهان بود. کم نیستند ابوذرهایی در کشور که پس از سال ها تلاش و ممارست در تعقیب علایق خود، سرانجام و به ناچار و از سر مشکلات اقتصادی و معیشتی مجبور به ترک علاقه و عشق خود شده اند.
انتهای پیام
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰